معنی پارینه سنگی
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) دوره انتهایی و طبقات فوقانی دوره اول دوران چهارم زمین شناسی که در ته نشستهای آن ابزار و ادوات سنگی خشن و خالی از ظرافت که مصنوع انسانهای ما قبل تاریخ است یافت میشود عصر حجر قدیم حجر قدیم پالئولیتیک. توضیح دوره پارینه سنگی به 6 دوره کوچکتر تقسیم میشود که عبارتند از: شلئن آشولئن موستیرین. ارینیاسین سولوترئن ماگدالینین.
پارینه
(صفت) منسوب و مربوط بسال گذشته منسوب به پار پارسالین پارین: (که تقویم پارینه نایدبکار. ) (سعدی)، سال گذشته سال پیش پار، کهنه.
فرهنگ عمید
دورهای ماقبل تاریخی که انسان ابزار و ادواتی خشن و ناصاف از سنگ برای خود میساخت، عصر حجر قدیم، پالئولیتیک،
پارینه
پارسالی: گفتمت امسال شدی به ز پار / رو که همان احمد پارینهای (سنائی۲: ۴۹۴)،
(اسم) سال گذشته، سال پیش،
کهنه، دیرینه، قدیمی،
حل جدول
نخستین دوره از تقسیم بندی تاریخ
عصر حجرقدیم
اولین دوره از تقسیم بندی تاریخ
عصر حجر قدیم
پارینه
مربوط به سال گذشته
کهن
فرهنگ معین
(~. سَ) (اِمر.) عصر حجر، پالئولتیک. نام دوره ای از ماقبل تاریخ که در آن انسان ابزارش را از سنگ ها به صورت نازیبا و خشن تهیه می کرد.
پارینه
منسوب به سال گذشته، سال گذشته، کهنه. [خوانش: (نِ) (ص نسب.)]
لغت نامه دهخدا
پارینه. [ن َ / ن ِ] (ص نسبی) منسوب به پار. پارین. پارسالین:
چند خرامی ّ و تکبر کنی
دولت پارینه تصور کنی.
سعدی.
برو زن کن ای خواجه هرنوبهار
که تقویم پارینه ناید بکار.
سعدی.
- امثال:
من همان احمد پارینه که بودم هستم.
رو که همان احمد پارینه ای.
|| سال گذشته. سال پیش. پار:
این طاس خالی از من و آن کوزه ای که بود
پارینه پر ز شهد مصفی از آن تو.
وحشی.
|| کهنه. (غیاث اللغات).
احمد پارینه
احمدپارینه. [اَ م َ دِ ن َ / ن ِ] (ترکیب وصفی، ضمیر مبهم مرکب) همان کس بی تغییری در خَلق و خُلق.
- امثال:
من همان احمد پارینه که هستم هستم:
گفتمت امسال شوی به ز پار
رو که همان احمد پارینه ای.
سنائی.
توبه ز می کرده بود دل، چو تو ساقی شدی
باز همان حال شد احمد پارینه را.
امیرخسرو.
مترادف و متضاد زبان فارسی
پار، پارسال، سالگذشته،
(متضاد) امسال
معادل ابجد
408